صدای زرند: در این بخش تنها درددل مردم از طریق سایت منتشر می شود و انتشار مطالب به منزله تایید تمام یا بخشی از مطلب مورد نظر نمی باشد.
در سال ۸۶ با هزاران امید و آرزو برای مسکن مهر ثبت نام کردیم همه اندک پس اندازمان را دو دستی تقدیم کردیم و حالا با گذشت سالها (بماند که چندین بار بعلت تاخیر در اجرای پروژه به گرانی خورده ودوباره پول خواسته اند و ما نیز به اجبار با فروش موتور سیکلت و یا ماشین قراضه مان پول خواسته شده را داده ایم) سال ۹۳ نیز دارد تمام می شود و ما هنوز مستاجریم!!!
مسئولین محترم لطفا در همین مرحله خانه مان را تحویل دهید تا خودمان کاملش کنیم.
این تعاونی ها اگر عرضه داشتند تا حالا کاملش کرده بودند!!!
خواهشا مسئولین رسیدگی کنند.
اسلامی
۵۲۶—۰۹۳۷۴
رئیس اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش استان کرمان گفت: آموزش حضوری برخی از مدارس استان کرمان به علت بارش باران و برف شدید و آبگرفتگی معابر فردا دوشنبه هفتم بهمن تعطیل و آموزش از طریق فضای مجازی پیگیری می شود.
معاون شرکت سپردهگذاری مرکزی به آخرین اقدامات صورت گرفته برای تعیین تکلیف سهام عدالت متوفیان اشاره و اعلام کرد: اگر فرآیند تقسیم سود سهام عدالت وراث حداکثر تا ۱۰ اسفند ماه به پایان برسد، سود سهام عدالت امسال و سالهای گذشته به حساب وراث پرداخت خواهد شد.
داده های منتشر شده از سوی سازمان توسعه تجارت نشان می دهد پسته با پوست تازه بیشترین سهم در بین محصولاتی صادراتی ایران به اتحادیه اوراسیا در ۸ ماه امسال را داشته است. براساس داده های اعلام شده ارزش پسته صادراتی در مدت زمان مورد بررسی ۷۸ میلیون دلار بوده است...
دو تن از نویسندگان و شاعران زرندی، شعرهایی با مضمون خدا سروده اند که در ادامه آورده میشود.
با سلام ضمن عرض پوزش از محضر مسئولین محترم سایت صدای زرند، کاش صدای زرند نامش را از صدای زرند به خفقان در زرند تغییر می داد یا هر دم از این دردها در سایت منتشر نمی کرد، چون صدایش آنقدر گرم و رسا نیست که به گوش کسی برسد و یا اینکه من اشتباه می کنم مدیران گوش ندارند!!!!!! شاید مدیران اینترنت ندارند شاید هم اینترنت داشتند و اعتبارشان!!!!! تموم شده وقت نکردند بروند شارژ کنند. شاید دستشان را در گوششان فرو کرده و میگویند به ما ربطی ندارد و یا آدرس سایتشون رو کسی نمی بینه یا نمی دونه شاید هم تو زرند مسئولی نیست!! شاید هم زرندی وجود ندارد!!! شاید هم سایت صدای زرند واقعاً واقعاً مجازیه و فقط برای ما مهری ها نمایش داده میشه!!! شاید هم مسکن مهری نیست ما در خوابیم!!! شاید همه اینها هستند و مانیستیم!!! شاید هم ما نباید باشیم!!! که همانطور که شاعر کامنت قبلی می گفت: زمستان پوستین افزود برتن کدخدایان را ولیکن پوست خواهد کند ما یکلاقبایان را
تعاونی توحید یه قانون خود ساخته گذاشته از ما جریمه دیرکرد میخواد در حالی که طبق قرارداد باید تا پایان سال ۹۰ با ده میلیون آورده متقاضی خونه ها را تحویل میداده !!! اما چون زرنگی کردن نسخه قرارداد را به ما ندادن حالا با ۲۴ میلیون آورده متقاضی میخوان از ما جریمه دیرکرد بگیرن!!! تازه اگه بتونن خونه ها رو تا پایان ۹۳ تحویل بدن!!! واقعا که….
تو روخدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مردم چه می گوینـــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــد؟؟؟؟ می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟…گفت: مردم چه می گویند؟!…
می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟…مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!…
به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟…گفت: مردم چه می گویند؟!…
با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟…گفت: مردم چه می گویند؟!…
می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟…گفتند: مردم چه می گویند؟!…
می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟…گفت: مردم چه می گویند؟!…
اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!…گفتم: چرا؟… گفت:مردم چه می گویند؟!…
می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟… گفت: مردم چه می گویند؟!…
بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟…گفت: مردم چه می گویند؟!…
بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ……………………………….
و و و و و ……………
می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟…گفت: مردم چه می گویند؟!…
مُـــــــــــــــــــــــ ـــــردم.
برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!…
از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!…
خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند.
حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!…
مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، حالا حتی لحظه ای هم نگران من نیستند و ….
گویا باور نمیدارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند!!!!
مسئولین محترم گذشته که رفتند ان شاالله قیامت خدمتشان هستیم! مسئولین محترم فعلی ، تا هستید مارو دریابید که فردای قیامت ازتون نمیگذریم. ماآدمای فقیری هستیم که حاضر شدیم اونجا و توی اون خونه ها زندگی کنیم خودتونم میدونید. همه دارایی مون دست یک عده قل چماقه که اصلا هم جوابگوی کاراشون نیستند اسم خودشون را هم گذاشتند تعاونی مسکن….
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می آید که لرزاند تن عریان بی برگ و نوایان را به کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را طبیب بی مروت کی به بالین فقیر آید که کس در بند درمان نیست درد بی دوایان را به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر که حاجت بردن ای آزاده مرد این بی صفایان را به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود کجا بستند یا رب دست آن مشکل گشایان را نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را به کام محتکر روزی مردم دیدم وگفتم که روزی سفره خواهدشد شکم این اژدهایان را به عزت چون نبخشیدی به ذلت می ستانندت چرا عاقل نیندیشد هم از آغاز پایان را حریفی با تمسخر گفت زاری شهریارا بس که میگیرند در شهر و دیار ما گدایان را
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند گوییا باور نمیدارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی کاندر آن جا طینت آدم مخمر میکنند صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
ارسال دیدگاه
قوانین ارسال نظر