مختصر از شیوه رفتاری امام کاظم (ع)

در این مختصر بر آنم تا به دو ویژگی امام کاظم (علیه‌السلام) که امروزه باید به آن توجه بیشتری نمود، اشاره کنم.

EmamMosayeKazem_sedayezarand.irمختصر از شیوه رفتاری امام کاظم (علیه السلام)

نگارنده: حجت السلام والمسلمین شیخ احمد رحمانی

 

حضرت امام موسی‌کاظم (علیه السلام) هفتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و نهمین معصوم از خاندان پیامبر مکرم اسلام (ص) می‌باشند که روز یکشنبه هفتم ماه صفر سال ۱۲۸هجری در “ابواء ” [۱] چشم به جهان گشودند.

 

ایشان در سن ۲۱ سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت منصور عباسی و در دوره خلافت هادی و سیزده سال از دوران خلافت هارون که سخت ترین دوران عمر آن حضرت به شمار می رود. خلفای عباسی سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام روا داشتند و سر انجام هارون عباسی ایشان را در سن ۵۵ سالگی به سال ۱۸۳ هجری به شهادت رساند [۲].

 

یکی از خصوصیات آن حضرت عبادت های زیاد اوست که به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به «عبد صالح» و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به «کاظم» گردید.

 

در این مختصر بر آنم تا به دو ویژگی امام کاظم (علیه‌السلام) که امروزه باید به آن توجه بیشتری نمود، اشاره کنم.

 

اولین ویژگی آن حضرت مناظرات و مباحث اعتقادی بود که به صورت فقیهی دانا و توانا و متکلمی مقتدر و زبردست در دفاع از مکتب اهلبیت (علیهم السلام) وارد میدان شدند تا حقایق این مکتب را بر همگان روشن نماید.

 

پایه های نشر فقه جعفری و اخلاق و تفسیر و کلام که از زمان حضرت صادق (علیه‌السلام) و پیش از آن در زمان امام محمد باقر (علیه‌السلام) آغاز و عملی شده بود، در زمان حضرت امام موسی کاظم (علیه‌السلام) نیز به پیروی از سیره نیاکان بزرگوارش همچنان ادامه داشت، تا مردم بیش از پیش به خط مستقیم امامت و حقایق مکتب جعفری آشنا گردند، و حقانیت این مذهب را به همه اعصار ثابت نمایند. بر این اساس خلفای عباسی بنا به روش ستمگرانه و زیاده روی در عیش و عشرت، همیشه درصدد نابودی بنی هاشم بودند تا اولاد علی (علیه‌السلام) را با داشتن علم و سیادت از صحنه سیاست و تعلیم و ارشاد کنار زنند، و دست آنها را از کارهای کشور اسلامی کوتاه نمایند.

 

لذا از هر طریقی در بایکوت کردن و دور نمودن اهلبیت از مردم تلاش می نمودند. در این زمینه امام کاظم (علیه‌السلام) می فرماید: «هارون به من گفت: آیا شما می‌گویید که خمس متعلق به شماست؛ گفتم: بله. گفت: خیلی زیاد است. جواب دادم کسی که آن را به من عطا کرده است، می‌دانسته که زیاد نیست.» و عطا کننده و وضع کننده خمس خداوند متعال است؛ هارون از پاسخ امام ساکت شد و خمس را که حق اهل‌بیت و امامت است، قبول کرد و قانع شد [۳].

 

بعد از شهادت امام صادق (علیه‌السلام) میان مردم راجع به امامت امام بعد اختلاف افتاد. اینجا بود که امام کاظم (علیه‌السلام) مسئولیت زدودن شبهات راجع به امامت را نیز داشتند. مفضل بن عمر می‌گوید: چون امام صادق (علیه‌السلام) وصیت فرموده، امامت را به موسی‌کاظم (علیه‌السلام). بعد از آن برادر بزرگ او که عبدالله معروف به افطح بود، دعوی امامت کرد؛ آنگاه امام موسی‌کاظم (علیه‌السلام) فرمود: در میان خانه ایشان هیزم بسیار جمع کردند و فرستاد که برادر خود عبدالله را طلبید که بیاید. همراه امام موسی کاظم (علیه‌السلام) جماعتی از امامیه بودند؛ چون آن حضرت نشست، فرمود: هیزم‌ها را آتش زدند. مردم نمی‌دانستند سبب آن چیست؛ چون تمام هیزم‌ها آتش گرفتند، آن حضرت برخاست و با جامه خود در میان آتش نشست و رو به حاضران چند حدیث بیان فرمود. بعد برخاسته جامه خود را تکاند و به مجلس خود بازگشت. سپس به عبدالله گفت: «اگر زعم تو آنست که بعد از پدرت تو امامی، پس بنشین در آن مجلس»، رنگ عبدالله متغیر شد و برخاسته و در‌حالی‌که ردایش را می‌کشید از خانه امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام) بیرون رفت [۴].

 

از اسناد و مدارک موجود در کتب و منابع تاریخی و مسانید (مسند امام کاظم علیه السلام) به دست می آید که فعالیت های امام در دانش و تعالیم اسلامی (آموزش قرآن و سنّت واقعی) در قالب نقل حدیث و روایت، آموزش و تدریس، احتجاج و مناظره، تألیف و کتابت و تلاش و مبارزه برای تشکیل و تأسیس حکومت اسلامی انجام می گرفته است.

 

جریان مناظره و گفت و گوی بین امام کاظم (علیه‌السلام) و هارون الرشید، بهترین گواه و شاهد بر این است که خاندان پیامبر (ص) و پیشوایان معصوم (علیه‌السلام)، یکی از اهدافشان نابودی ظلم و ستم و اقامه حق و عدالت (تشکیل حکومت اسلامی) بوده است. لذا وقتی هارون الرشید به آن حضرت عرض کرد که حاضر است “فدک” را به ایشان برگرداند!. حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) فرمود: «در صورتی حاضرم فدک را تحویل بگیرم که آن را با تمام حدود و مرزهایش به من بدهی»؟!.

 

هارون پرسید که حدود و مرزهای آن چیست؟.

 

امام (علیه‌السلام) فرمود: « حد و مرز اولش، عدن؛ حد و مرز دومش، سمرقند؛ حد و مرز سومش، آفریقا؛ حد و مرز چهارمش، سرزمین ارمینه و بَحر (دریای) خزر است».

 

هارون با شنیدن این سخنان، رنگ چهره اش تغییر کرد و با خشم و عصبانیت گفت: « با این وضع، چیزی برای ما باقی نمی ماند»؟!.

 

امام کاظم(علیه‌السلام) فرمود: «می دانستم که نخواهی پذیرفت» [۵]

 

ویژگی دیگری که امام کاظم (علیه‌السلام) داشتند موضوع تکثر اولاد و ازدیاد شیعیان بود که مختصری راجع به آن بیان خواهم داشت.

 

تعداد فرزندانش آن حضرت بنا بر یکی از اقوال، ۳۷ نفر شامل ۱۸ پسر و ۱۹ دختر می باشد. علی بن موسی (علیه‌السلام)، هشتمین امام شیعیان، از فرزندان این بزرگوار می باشد. همچنین فاطمه معصومه (سلام الله علیها) که برای دیدار برادرش، رضا، عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیماری، درگذشت و در این شهر مدفون گردید [۶]. اما سوال اینست که به چه علت آن حضرت فرزندان زیادی داشته اند؟

 

یکی از سیاست هایی که منصور عباسی بکار برد مبارزه با خاندان عصمت و طهارت بود. او گروه کثیری از نوادگان امام حسن (علیه‌السلام) و امام حسین (علیه‌السلام) را به شهادت رسانده یا به زندان انداخته بود و بر آنها بسیار سخت گرفته بود. بنابراین نسل پیغمبر (ص) با خطر نابودی مواجه بود به خصوص دوران امامت امام کاظم (علیه‌السلام) بعد از منصور، فرزند او مهدی عباسی روی کار آمد و پس از او فرزندش به نام موسی‌الهادی خلافت کرد. در زمان موسی‌الهادی، علویان قیامی به پا کردند به رهبری فردی به نام حسین‌بن‌ علی معروف به صاحب فخ یا شهید فخر که این قیام شکست خورد و بیش از ۲۰۰ نفر از علویان به شهادت رسیدند [۷]، اینطور شد که با توجه به کشتار و کاری که منصور کرده بود، ضربه بزرگی به خاندان پیغمبر (ص) و نوادگان او زده شده بود. لذا جا داشت که نسل پیغمبر (ص) ازدیاد پیدا کند و امام کاظم (علیه‌السلام) از این رو فرزندان قابل توجهی داشت و ایشان به منظور مقابله با توطئه نابودی نسل پیغمبر (ص) فرزندان زیادی داشتند. و حتی فرزندان اهلبیت را در سنین اوائل جوانی ازدواج می دادند تا به این طریق از نابودی نسل پیامبر (صل الله علیه و آله) جلوگیری نماید.

 

والسلام

 

فهرست منابع:

[۱] ابواء منزلى است بین مکه و مدینه از دهات اطراف مدینه است که آمنه مادر پیغمبر اسلام (ص) در آنجا دفن شده است.

[۲] مشایخ، فاطمه، قصص الأنبیاء ( قصص قرآن)، ص ۷۹۶٫

[۳] مجلسی، بحارالانوار. ج ۴۸، ص ۱۵۸

[۴] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۵۳.

[۵] ابن شهر آشوب مناقب آل ابی طالب(ع) ج۴، ص ۳۲.

[۶] سیری در سیرهٔ ائمهٔ اطهار علیهم السلام، ص ۱۷۲-۱۸۳.

[۷] طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج ۴، ص ۵۹۶.