از فریادهای خفه بگذریم / شما حتی با قلمتان هم فریاد نمی زنید!

واقعا چرا اهل قلم با قلمش فریاد نمی زند؟ قلم رنگ تمام کرده یا سوی چشم مسئولان مربوطه کور شده و این فریاد ها را نمی خواند؟
شاید کسی بیاید و ادعا بکند که آزادی بیان داریم، مشکلی با فریادها نداریم و به قول معروف “بی جنبه” نیستیم؛ خب هرچند آزادی بیان مهم است، اما آزادی پس از بیان مهم تر است.

هفته پیش به دعوت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی زرند، جلسه ای میان صاحبان قلم زرند و مسئولان محترم این اداره برگزار شد. جلسه ای که در آن چهره های جوان و نوجوان اهل قلم هم کم نبود و کمیت حاضرین خبر از آینده ای خوب برای زرند و زرندی ها می داد. البته اگر کیفیتش هم به میزان کمیتش باشد!

 

M.R.Jafari_NarimanRaha1صدای زرند – محمدرسول جعفری (نریمان رها): این جلسه هم مطابق خیلی از جلسات دیگر پر از گله و گلایه بود؛ گلایه های نویسندگان زرندی که بیشتر، از نبود چاپخانه و حامیان مالی و عدم استقبال از آثار منتشر شده خبر می داد.

 

اینکه بخواهم خط به خط این جلسه را بنویسم، سطرهایم پر می شود از حرف های هرز، بیهوده و وقت گیر و البته تکراری؛ پس یک راست می روم سر اصل مطلب، اصل مطلبی که مرا واداشت به اینکه برایتان دست به قلم شوم و بنویسم!

                  

احمد رشیدی، ریاست محترم اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی زرند در این دیدار حرف جالبی را زد. او که به گلایه های چهره های ادبی زرند گوش می داد در واکنش به این حرف ها خطاب به نویسندگان گفت که “شما حتی با قلمتان هم فریاد نمی زنید!”

 

و همین چند کلام باعث شد که گوشی ام را بردارم، این کلید واژه را ثبت کنم تا سر فرصت درباره اش یادداشتی بنویسم و امروز درباره آن یک، یک و نیم ساعت گپ و گفتگو خواهم نوشت.

 

پس بر می گردیم به صحبت رشیدی؛ واقعا چرا اهل قلم با قلمش فریاد نمی زند؟ قلم رنگ تمام کرده یا سوی چشم مسئولان مربوطه کور شده و این فریاد ها را نمی خواند؟

 

این جلسه و جلساتی از این قبیل مرا یاد گذشته می اندازد؛ یادش بخیر، در طول تمام این چند سال، با رئیس های قبلی، با مسئولین قبلی و صاحبان قلمی که تعدادشان افزوده گشته اما توان قلمشان برای فریاد زدن مفقود؛ همیشه اینگونه جلساتی را داشته ایم.

 

از اینکه مسئولی می خواست گله کنیم و به گلایه هایمان گوش می داد کم نداشته ایم. گلایه میکردیم، گلایه ها را می شنید، وعده هایش را هم می داد؛ به به و چه چه مان را میکردیم و برایش کفی می زدیم. غافل از اینکه تحقق فردای روشن و این وعده های خیالی با ختم جلسه به پایان می رسید و تحقق این گونه خواسته ها فقط جایشان در ژانر تخیلی بود.

 

جلساتی از این نوع کم برایمان اتفاق نیفتاده است، چه در عرصه تئاتر، چه خبرنگاری، چه نویسندگی و غیره و غیره!

 

با خود می گویم شاید همین پیشکسوتان ما، سهرابی ها، نکویی ها و تمام این ها در سنین جوانی فریاد زده اند؛ حتی گلویشان هم از این فریادها دریده شده اما گوشی نبوده که این ها را بشنود. یا اگر گوشی هم می شنیده از گوش دیگری این حرف ها را به در می کرده و الی چه کسی دوست ندارد که صدایش را به گوش مسئولین برساند؟ چه صاحب قلمی هست که نخواسته با قلمش فریاد بزند؟

 

پس موی امثال سهرابی ها در آسیاب سپید نشده و این ها قلم را “بیهوده” به دست نمی گرفته اند. اما کس و کسانی جنبه شنیدن نداشته اند و به جای حل مشکلات، دردسرهایی را هم برایشان بوجود آورده اند. مثل همین فیلم در حاشیه، مگر پزشکی ماند که به این فیلم ایراد نگیرد و شکایت نکند؟!

 

حقیقت این است که صاحبان قلم ساکت نبوده اند و نیستند، گاه سکوت کرده اند اما سکوتشان بلندتر از هر فریادی بوده است.

 

شاید کسی فریادش به حدی باشد که گوش تمام مسئولان کر شود، شاید این صوت قلم به گوش خیلی ها خوش نیاید؛ آن وقت دردسرهای نشرِ فریادِ قلم می شود: قوز بالای قوز!

 

خب دلیل این دردسرها چه بوده؟ دلیلشان همین فریاد ها هستند؛ قلم هایی که فریاد می زنند اما بعضی ها طاقت شنیدن این فریاد ها را ندارند پس می شوند دردسر، می شوند لخته ای در خون قلم!

 

اینجا کسی بخواهد حرف حق را بزند، دیگران میلی به خواندنش ندارند. به مذاقشان خوش نمی آید آن وقت باید کاسه غلط کردم در دست بگیریم تا بلکه دادسرایی، جایی ما را احضار نکند. بلکه جنگی صورت نگیرد و دردسرها فروکش کند!

 

مگر همین سایت خبری شهرمان تا به حال بارها و بارها مورد فشار عده ای قرار نگرفته؟ مگر بارها برچسب های سیاسی و یک طرفانه به او زده نشده؟ مگر مدیر مسئول آن به دادگاه احضار نشده؟ پس فریاد زدن در چنین فضای آلوده با ذهن های خام کمی سخت است.  کم که نه، خیلی سخت است!

 

بیخیال، از فریادهای خفه بگذریم. فقط خوب است بدانیم که صاحب قلم اهل جنگ و ستیزه نیست و وقتی می بیند صدایش به گوش کسی نمی رسد ترجیح می دهد حرفی نزند که کسی برنجد و فریادی نزند که گوش ها را کر کند.

 

/ پایان

 

+ راستی: شاید کسی بیاید و ادعا بکند که آزادی بیان داریم، مشکلی با فریادها نداریم و به قول معروف “بی جنبه” نیستیم؛ خب هرچند آزادی بیان مهم است، اما آزادی پس از بیان مهم تر است.

 

– بعد نوشت:  درباره این مطلب باید بگم که مدیران و مسئولان قبلی هیچ تخصصی تو عرصه هنر نداشتن، اصلاً هنرمند نبودن و ناخواسته بخاطر یه سری روابط سیاسی بر کرسی مسئولیت های مهم شهرستان می نشستن. یکی دو سالی هست که شرایط نسبت به قبل بهبود یافته و مسئولانی تصدی ارگان هایی رو به دست گرفتن که خودشون هنرمندن و سابقه زیادی در عرصه هنر دارن. و این خودش یک پیام خوب برای هنر زرند داشت. پس این جلسه هم میتونه فرق زیادی داشته باشه با سایر جلساتی که با مسئولان قبلی برگزار کردیم. واضح بگم: همینکه آقای رشیدی که یک نویسنده و کارگردان تئاتری هست و سابقه زیادی داره شده رئیس ارشاد؛ پیام آور روزهای خوبی برای زرند و زرندی هاست. پس قطعاً این امید توی همه وجود داره که مشکلاتشون به مرور زمان حل بشن و گله و گلایه هاشون بی جواب نمونن. اون وقت نیازی به فریاد زدنم نیست وقتی که یک هنرمند می خواد به صدای سایر هنرمندان گوش بده.

 

بدرود/نریمان رها