اربعین آمده تا از شهدا یاد کنید…

غلامرضا سازگار از شاعران پیشکسوت آیینی معتقد است: فلسفه عزاداری برای امام حسین(ع)‌ ماندگاری کربلا است، و اگر ما از این کربلا هدف، فرهنگ و بصیرت برنداریم، فقط گریه‌کن خوبی بوده‌ایم. صدای زرند: به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ حاج غلامرضا سازگار شاعر پیشکسوت و صاحب‌سبک آیینی از جمله شاعرانی است که نامش به‌ویژه با […]

غلامرضا سازگار از شاعران پیشکسوت آیینی معتقد است: فلسفه عزاداری برای امام حسین(ع)‌ ماندگاری کربلا است، و اگر ما از این کربلا هدف، فرهنگ و بصیرت برنداریم، فقط گریه‌کن خوبی بوده‌ایم.

SedayeZarand.IR

صدای زرند: به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ حاج غلامرضا سازگار شاعر پیشکسوت و صاحب‌سبک آیینی از جمله شاعرانی است که نامش به‌ویژه با شعر آیینی گره خورده است،‌ وی که از تخلص «میثم» استفاده می‌کند،‌ معتقد است که شاعر باید ابوبصیر باشد‌، بصیرت‌آفرینی را مهمترین رسالت امروز شاعران و مداحان می‌داند و می‌گوید: کل بصیرت در شناخت قرآن و عترت خلاصه می‌شود. هرکس که در دستگاه امام حسین(ع) کار می‌کند، باید ابوبصیر باشد.
سازگار معتقد است: فلسفه عزاداری برای امام حسین(ع)‌ ماندگاری کربلا است،‌ اگر ما از این کربلا هدف، فرهنگ و بصیرت برنداریم، فقط گریه‌کن خوبی بوده‌ایم، فقط ثواب برده‌ایم. این کار ما درست مانند این است که طلای نابی را به پیش خود گذاشتیم و فقط بدان نگاه می‌کنیم. از این طلای ناب استفاده نکردیم. وقتی از فرهنگ برآمده از کربلا، از بصیرت اباعبدالله(ع) و از فلسفه عاشورا بهره می‌بریم راه را پیدا و درست عمل می‌کنیم.
غلامرضا سازگار اشعار متعددی در ادبیات آیینی کشور از خود به جای گذاشته است،‌ در ذیل نمونه‌هایی از اشعار وی که درباره اربعین حسین(ع) و بازگشت کاروان اسرا به کربلا سروده شده،‌ ذکر شده است:
ای مزارت کعبه جان یا حبیبی یا حسین
ای حریمت رشک رضوان یا حبیبی یا حسین
ای سرت بر نیزه قاری ای رخت آیات نور
ای تنت اوراق قرآن یا حبیبی یا حسین
جابرم بر تربتت عرض سلام آورده‌ام
آمدم با چشم گریان یا حبیبی یا حسین
گرچه چشم سر ندارم دیدمت با چشم دل
سر به نی تن در بیابان یا حبیبی یا حسین
پاسخم ده گرچه می‌دانم تنت در کربلاست
سر بود در شام ویران یا حبیبی یا حسین
تا قیامت داغ لبهایت بود بر قلب من
ای به کامت آب، عطشان یا حبیبی یا حسین
نحر مهمان را که دیده تشنه‌لب بین دو نهر
ای به خون غلطیده مهمان یا حبیبی یا حسین
در فرات و مقتل و در صحنه جنگ و نماز
پیکرت شد تیرباران یا حبیبی یا حسین
زخم روی زخم روی زخم روی زخم بود
مرهم رخم فراوان یا حبیبی یا حسین
داغ روی داغ روی داغ روی داغ بود
بر روی داغ جوانان یا حبیبی یا حسین
سنگ بود و صورت و تیر جفا و قلب تو
خاک بود و جسم عریان یا حبیبی یا حسین
شعله بود و یاس بود و سیلی و رخسار گل
خار بود و برگ ریحان یا حبیبی یا حسین
کعب نی بود و تن اطفال و پای زخم‌دار
بر سر خار مغیلان یا حبیبی یا حسین
در محرم روز عاشورا بریدند از تو سر
مثل ذبح عید قربان یا حبیبی یا حسین
از مدینه گریه کردم تا زمین کربلا
بر تو چون ابر بهاران یا حبیبی یا حسین
غسل کردم جامه احرام پوشیدم به تن
در طواف کعبه جان یا حبیبی یا حسین
دردمندی همچو میثم از تو می‌خواهد دوا
ای به درد خلق درمان یا حبیبی یا حسین
************
باز آوای جرس بر جگرم آتش زد
اشک آتش شد و بر چشم ترم آتش زد
ناله آتش شد و بر برگ و برم آتش زد
سوز دل بیش تر از پیش ترم آتش زد
پاره‌های دلم از چشم تر آید بیرون
وز نیستان وجودم شرر آید بیرون
**
دوستان با من و دل ناله و فریاد کنید
آه را با نفس از حبس دل آزاد کنید
اربعین آمده تا از شهدا یاد کنید
گریه بر زخم تن حضرت سجاد کنید
مرغ دل زد به سوی شهر شهیدان پر و بال
پیش تا از حرم الله کنیم استقبال
**
جابر این جا حرم محترم خون خداست
هر طرف سیر کنی جلوه مصباح هداست
غسل از خون جگر کن که مزار شهداست
سر و دست است که از پیکر صد پاره جداست
پیرهن پاره کن و جامه احرام بپوش
اشک ریزان به طواف حرم الله بکوش
**
جابرا هم چو ملک پر بگشا بال بزن
ناله با سوز درون علی و آل بزن
بر سر و سینه خود در همه احوال بزن
خم شو و سجده کن و بوسه به گودال بزن
چهره بگذار به خاکی که دهد بوی حسین
ریخته بر روی آن خون ز سر و روی حسین
**
جابرا اشک فشان ناله بزن زمزمه کن
گریه با فاطمه از داغ بنی فاطمه کن
در حریم پسر فاطمه یاد از همه کن
روی از گوشه گودال سوی علقمه کن
اشک جاری به رخ از دیده دریایی کن
دست سقا ز تن افتاده، تو سقایی کن
**
گوش کن بانگ جرس از دل صحرا آید
ناله‌ای سخت جگر سوز و غم افزا آید
پیشباز اسرا دختر زهرا آید
به گمانم ز سفر زینب کبرا آید
حرمی روی به بین الحرمین آوردند
از سفر ناله‌ای وای حسین آوردند
**
بلبلان آمده گل ها همه پرپر گشتند
حرم الله دوباره به حرم برگشتند
زائر پیکر صد پاره بی سر گشتند
همگی دور مزار علی اکبر گشتند
گودی قتلگه و علقمه را می دیدند
هر طرف اشک فشان فاطمه را می دیدند
**
آب بر سینه خود دید چو تصویر رباب
عرق شرم شد و سوخت از شرم شد آب
جگر بحر ز سوز جگرش گشت کباب
شیر در سینه مادر، علی اصغر در خواب
یاد شش ماهه و گهواره او می افتاد
به دو دستش حرکت های خیالی می داد
**
نفس دخت علی شعله ماتم می شد
قامت خم شده اش بار دگر خم می شد
تاب می داد ز کف طاقت او کم می شد
پیش چشمش تن صد پاره مجسم می شد
حنجر غرقه به خون در نظرش می آمد
یادش از بوسه جد و پدرش می آمد
**
باز هم داغ روی داغ مکرر می دید
باغ آتش زده و لاله پرپر می دید
لحظه لحظه تن صد چاک برادر می دید
فرق بشکسته عباس دلاور می دید
رژه می رفت مصائب همه پیش نظرش
داغ ها بود که شد تازه درون جگرش
**
گریه آزاد شده بغض گلو را بسته
کرده فریاد درون حنجره ها را خسته
داغداران همه فریاد زنند آهسته
ذکرشان یا ابتا یا ابتا پیوسته
اشک اطفال دل فاطمه را آتش زد
گریه زینب کبری همه را آتش زد
**
گفت ای همدمم از لحظه میلاد حسین
ای سلامم به جراحات تنت باد حسین
از همان روز که چشمم به تو افتاد حسین
آتش عشق تو زد بر جگرم باد حسین
من و تو در بغل فاطمه با هم بودیم
همدم و یار به هر شادی و هر غم بودیم
**
حال بر گو چه شد از خویش جدایم کردی
در بیابان بلا برده رهایم کردی
گاه در گوشه گودال دعایم کردی
گاه بر نوک سنان گریه برایم کردی
چشمم افتاد سر نیزه به اشک بصرت
جگرم پاره شد از خواندن قرآن سرت
**
کثرت داغ سراپا تب و تابم کرده
خون دل سرزده از دیده خضابم کرده
سخنی گوی که هجران تو آبم کرده
چهره بنمای که داغ تو کبابم کرده
بر سر خاک تو از اشک گلاب آوردم
گرچه خود آب شدم بهر تو آب آوردم
**
روزها هر چه زمان می گذرد روز تواند
ظالمان تا ابد الدهر سیه روز تواند
اهل بیت تو همه لشکر پیروز تواند
که پیام آور فریاد ستم سوز تواند
سرکشان یکسره گشتند حقیر تو حسین
شام شد پایگه طفل صغیر تو حسین
**
دشمنان از سر کویت به شتابم بردند
بعد کوفه به سوی شام خرابم بردند
به اسارت نه که با رنج و عذابم بردند
با سر پاک تو در بزم شرابم بردند
شام را سخت تر از کرببلا می دیدم
سر خونین تو در طشت طلا می دیدم
**
شامیان روز ورودم همگی خندیدند
سر هر کوچه به دور سر تو رقصیدند
عید بگرفته همه جامه نو پوشیدند
لیک با زلزله خطبه من لرزیدند
گرچه باران بلا ریخت به جانم در شام
کار شمشیر علی کرد زبانم در شام
**
گرچه این بار به دوش همگان سنگین بود
آنچه گفتیم و شنیدیم برای دین بود
و آنچه پنداشت عدو تلخ به ما شیرین بود
ارث ما بود شهادت، شرف ما این بود
“میثم” ابیات تو چون شعله ظالم سوزند
تا خدایی خدا حزب خدا پیروزند