با شهیدان زرند/

زندگینامه شهید یدالله ملکی

یدالله ملکی در سال ۱۳۲۹ در خانواده ای مذهبی در روستای بابهویز(درخیز) از توابع شهرستان زرند چشم به جهان گشود.

یدالله ملکی در سال ۱۳۲۹ در خانواده ای مذهبی در روستای بابهویز(درخیز) از توابع شهرستان زرند چشم به جهان گشود.

 

yadallh maleki2

 

نام و نام خانوادگی: یدالله ملکی

نام پدر: ابراهیم

تاریخ و محل تولد: ۱۳۲۹/۳/۱- بابهویز

شغل: پاسدار

تاریخ و محل شهادت: ۱۳۶۷/۱/۴- خرمال عراق عملیات والفجر ۱۰

سن هنگام شهادت: ۳۸سال

 

صدای زرند، وی دوران تحصلیش را در روستای بابهویز پشت سرگذاشت و بعد از پایان این دوران به عنوان پاسدار سلحشور به جبهه جنگ عزیمت نمود وعاشقانه و دلیرانه با کفار و ظالمان مقابله کرد.

 

شهید یدالله ملکی در سال ۱۳۵۱ در سن ۲۲ سالگی ازدواج کرد و به مدت ۱۶ سال با همسر مهربان و دلسوز خود زندگی کرد و در این مدت صاحب هفت فرزند که در هنگام شهادت شش فرزند داشتند و یک فرزند نیز همسرشان حامله بودند.

 

شهید به نماز و روزه بسیار اهمیت می دادند و نماز اول وقت می خواندند  و روزه بسیاری می گرفتند.

 

وی دارای اخلاقی مهربان و با خدا بود و مردم زیادی با ایشان رفت و آمد داشتند و ایشان را به عنوان فردی عاقل و عالم می دانستند و بسیار دوستشان داشتند و حتی در زمانی که ایشان به شهادت رسیدند مردم زیادی برای تشییع پیکر ایشان آمده بودند.

 

یدالله ملکی همیشه پشت و پناه فرزندانشان بودند و آن ها را بسیار تا بسیار دوست داشتند و فرزندانشان را نیز مانند خودشان به نماز و روزه و پیروی از ولایت توصیه می کردند.

 

خصوصیات اخلاقی او در بین همکاران هویدا بود، به خصوص دوست داشت به همه کمک کند.

 

شهید یدالله ملکی رزم آوری رشید پر جرات بود و در طی مدت حضور خود در عرصه های جبهه جنگ جز به ستیز رویارویی با دشمن می اندیشید.

 

سرانجام تقدیر الهی او چنان بود که در چهارم فروردین ماه ۱۳۶۷ در عملیات والفجر ۱۰ در اثر اصابت ترکش مجروح و در بیمارستان، همای سعادت را در آغوش گرفت و به سوی عرش الهی پرکشید،مراسم تشییع پیکر او در روستا فردوسیه آزادگان رفسنجان با حضور مردم شهید پرور روستای بابهویز و فردوسیه آزادگان برگزار گردید، پیکر این شهید نیز در گلزار شهدای روستای فردوسیه آزادگان به خاک سپرده شد.

 

yadallh maleki1

 

همسر شهید یدالله ملکی با ضمن خاطره ای از این شهید بزرگوار گفت: ایشان بسیار فردی مهربان و باا خدا بودند و موقعی ای که می خواستند به جبهه و جنگ بروند مانعشان می شدم و می گفتم اگر شما شهید بشوید تکلیف این شش فرزند و یک فرزند حامله من و شما چه می شود ایشان گفتند شهادت لیاقت می خواهد و اگر لیاقت داشته باشم و شهید بشوم خدا هفت فرزندم را حفظ می نماید.

 

وی اظهار داشت: من افتخار می کنم که همسر شهید یدااله ملکی هستم و راهی که ایشان رفتند برای خدا بوده است و ما باید راه این شهدا را ادامه دهیم و پیرو خدا و ولایت فقیه باشیم.

 

دختر بزرگ این شهید گرامی نیز با ضمن خاطره ای از پدرش تصریح کرد: پدرم را بسیار دوست داشتم و ایشان نیز ما را دوست داشتند، هرکجا که شهید می خواستند بروند همراهشان می رفتم و حتی بعد از شهادتشان اگر قرار بود اتفاقی برای من بیفتد من این اتفاق را در خواب همراه این شهید می دیدم و روز بعد این اتفاق می افتاد و به خیر و خوشی تمام می شد.

 

وی بیان کرد: ایشان در حال حاظر بین ما نیستند اما یاد خاطرشان همیشه در ذهن ما باقی می ماند.

 

انتهای پیام/