چقدر سخت بود آن روز…
چقدر سخت بود آن روز که…..
چقدرسخت بود آنروز که ریزش دیوارهای سنگی و خشتی برای همیشه خستگی را از تن پدر مهربانی بیرون کرده بود و استراحت شبانه اش را به آرامی به درازای ابدیت متصل ساخت.
چقدرسخت بود آنروز که شعله ی گرم مادرانه ی مادری در زیر آوار خشت ها خاموش گشته بود و بچه هایش از سرمای بی مادری به خود می لرزیدند.
چقدرسخت بود آنروز که آسمان باران را همدم اشک ها ساخته بود، اما گوئی خاک غم زده اشک کودکان یتیم را برای خیس شدن بیشتر دوست داشت.
چقدرسخت بود آنروز که سینه ی پر مهر مادری در دهان نوزادش برای وقت بی تمام گذاشته شده بود. کودک نه سیر باشد بلکه مکیدن را یکباره به فراموشی سپرده بود.
بله… هنوز پس از سال ها در کوچه پس کوچه های روستاهای حتکن و داهوئیه صدای دلسوختگان حادثه ی آن سال با گوش جان شنیده می شود.
برای تمامی مردمانی که در بوته ی این نوع امتحانات الهی قرار میگیرند صبر و بردباری از درگاه احدیت خواستاریم و یاد عزیزان از دست رفته زلزله ۴ اسفند سال ۸۳ زرند را همواره گرامی خواهیم داشت.
……………………….
عباس هرارانی پور
صبح روز چهارشنبه پنجم اردیبهشت به مناسبت فرا رسیدن هفته کار و بسیج کارگری، سرهنگ پاسدارمحسن یزدانی فرمانده حوزه بسیج کارگری شهرستان زرند در معیت جمعی از جامعه بسیج کارگری و نمایندگان حوزه کارگری و کارفرمایی با حضور در دفتر امام جمعه این شهرستان با حضرت حجت الاسلام و المسلمین مهدی شجاعی امام جمعه شهرستان دیدار و گفتگو نمودند.
رئیس پلیس زرند با اشاره به ریزش نزولات آسمانی در شهرستان زرند به رانندگان در این خصوص هشدار داد.
شاید تقدیر از مسئولین شهرستان زرند، به ویژه فرماندار، در این شرایط که رگبار و سیلاب دیروز به برخی افراد خساراتی هم وارد کرده برای عده ای عجیب باشد؛ اما اگر بدانیم که ریزش بیش از ۲۵ میلی متر باران آن هم در حدود یک ساعت و نیم می توانست خسارتی بسیار تا بسیار بیش از این چیزی که دیروز دیدیدم و حتی می توانست خسارت جانی، به همراه داشته باشد، اما خوشبختانه انجام اقداماتی مانع آن شد، جای تقدیر را از مسئولین را باز میکردیم، و ما هم به نوبه خود از این مدیریت بحران، قدردانی می کنیم.
دست کارگر، دستی است که خدا و پیغمبر خدا آن دست را دوست دارد و حتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آن دست را بوسید
ارسال دیدگاه
قوانین ارسال نظر