دهه هشتادی ها بر خلاف نسل پیشین که عمدتا دنیا را در محدوده روستا و شهر و کشور خودشان می دیدند، با ابَر پدیده اینترنت، "جهان آگاه"تر از همه اجدادشان در طول تاریخ شده اند و دارای سطح بالاتری از "مقایسه" و "انتظار" هستند. / آنها واقع بین تر از پدر و مادرهایشان هستند و لُبّ کلام شان در برابر آن بزرگ ترها این است: به جای دستور دادن، ما را "قانع" کنید.این یک اصل مسلّم دهه هشتادی است.
اینک اما واقعیت این است که بین نگاه و گفتمان مردم و نظام برآمده از دل همین مردم، فاصله افتاده است. مردم سبک های متعدد زندگی خود را می طلبند و نظام، فقط یک نوع سبک زندگی را به رسمیت می شناسد.
اگر می خواهیم مردم را به راست گفتن سوق دهیم باید هزینه راست گفتاری را کاهش دهیم. یک نمونه می تواند گویای این وضعیت باشد. مطابق آمار رسمی در شهرهای بزرگ و در موسم انتخابات نرخ مشارکت ۶۰ درصد است. یعنی ۴۰ درصد مردم به هر دلیل شرکت نمی کنند. در مصاحبه های تلویزیونی اما همه از رای دادن سخن می گویند. آیا سراغ آن ۴۰ درصد نمی روند یا آن ۴۰ درصد هم به دروغ می گویند مشارکت می کنند یا پاسخ های آنان پخش نمی شود؟ در هریک از سه حالت رفتار صدا و سیما مردم را به این سمت سوق داده است.
بسیار بهتر از من و امثال من می دانید که پراید، خودرویی است متعلق به دهه ۸۰ و ۹۰ قرن گذشته میلادی. برای شرکتی به عظمت سایپا شایسته نیست که خودروی از رده خارج شده کره ای ها را در چهاردهمین سال از هزاره سوم تولید کند، نه فقط برای سایپا که برای هیچ شرکتی حتی کوچک و متوسط هم تولید محصولات قدیمی و خارج از رده دیگران، افتخارآمیز نیست.